امروز میخوام شمارو با انواع درس خوندنای مریم اشنا کنم 1.هنوز درس شروع نشده میگه مامان کی وقت استراحت میشه؟ ادامه مطلب مراجعه کنید 2.مریم وقتی شبیه علامت سواله؟ &nbs...
سلام الان میخوام براتون از ایام محرم بگم وقتی 5شنبه خواهر مریم از مدرسه تعطیل شد باخانواده خاله فاطمه به سمت پاتوق یعنی خونه مامان ملی هجوم اوردیم واین چند روز رو در اونجا موندیم کلی دسته دیدیم هانیه و فرنگیس هم اونجا بودن شب تاسوعا مامان ملی همیشه نذر داره و همه میان خونه مامان ملی سانیا کوچولو وملیساو مانی هم بودن راستی یه نی نی کوچولوهم توراه تابه جمع شیطونک ها افزوده شود هم چنین مامان بزرگ مریم هم ...
شب یلدا منو خانواده رفتیم خونه ی خاله فاطمه ولی چون تولد نادیا بود رفتیم واسش کادو خریدیم بعد رفتیم اونجا نمیدونید چه خبر بود اجیل هندونه سالاد الویه سالاد ماکارانی انار و کلی چیز دیگه بعدشم شروع به گرفتن تولد کردیم رقص و.... ...
پنج شنبه اربعین حسینی سال 91 مثل هرسال عمه سحر نذری شله زرد می پخت و همه ی ما هم رفته بودیم تا کمک عمه جون کنیم همه بودن حتی مهدی و نرجس کوچولو منم کلی کمک کردم تا هرچی از خدا میخوام بهم بده شبشم برگشتیم خونه بچه ها بادلای پاکتون مارو هم دعا کنید ...
اخ جون فردا یعنی27ذی سال1391تولد دخترکمه میخوام براش یه کاری کنم تا حسابی خوشحالش کنم با دختر بزرگم تصمیم گرفتیم تا یه کارایی براش بکنیم امروز داشت با پدرش صحبت میکرد ارزوش این بود تا به9 سالگی برسه تابتونه روسری سرش کنه امروز یه احساسی بهم دست داد باخودم فکر کردم یعنی این همون فرشته کوچولویی که9سال پیش خانم پرستار گذاشت تو بغلم باورم نمیشه دیگه واسه خودش خانمی شده باسواد شده امروز وقتی واسه اولین بار چادرنمازشوسرکرد &n...
امروز تولد مریمه منو خواهر مریم از ساعت9صبح از این مغازه به اون مغازه میریم دیگه خسته شدم تا تونستم براش یه کادو بگیرم یه خرس بزرگ اندازه خودم و یه کیک خیلی خوشگل تا رسیدم خونه گوشی رو به دست گرفتم و شروع به مهمون دعوت کردم این هفته مریمی صبحی بود و وقتتمون خیلی کم بود منو خواهرش حسابی خونه رو تزئین کردیم تا مریمی بیاد و سوپرایز شه ساعت 12 رفتم دنبالش از مدرسه بیارمش و جلوی در چشاشو بستم وقتی داخل خونه شد نمیدونست چه جوری ...
امروز یعنی 26بهمن سال 91 است امروز روز عشقه از اونجایی که توتا خواهر یعنی مریم و شکیلا به این چیزا خیلی اهمیت میدن خیلی اصرار داشتن دوتایی باهم برن بیرون و این روز رو دوتایی بگذرونن بلاخره موفق شدن تا منو راضی کنن و دوتایی برن خیلیم بهشون خوش گذشته بوده و کلی به شکم هاشون رسیده بودن خدایا مرسی از دادن همچین بچه هایی.... ...
این روزا همه تو هیاهوی خرید عید هستن ولی مریمی من از همه زرنگ تر بودو همه چیشو خریده و الان منتظر نشسته تا عید شود نازگلم مثل همیشه خندون و خوش لباس هستی اینم جیگر مامان ...